وابسته نبودن دقیقاً مثل صخره نوردی است در این ورزش دستگیرههایی روی سطح سنگهای صاف و بزرگ وجود دارد تا فرد بتواند با قلاب کردن دستها و پاهای خودش از صخره بالا برود و به بالاترین نقطه از سنگ برسد احتمالاً شما با این روند صخره نوردی آشنا هستید.
این دست گیرهها به گونهای بدقلق طراحی شده که فرد می تواند فقط مدت کوتاهی دست خود را در آنها قلاب کند و وزن خود را در آن ناحیه از سنگ نگهدارد و به دستگیره بالاتر دسترسی پیدا کند و حرکت کند اگر فردی به این دستگیرهها بچسبید از همان جا آرام آرام خسته میشود و سقوط میکند.
ورزش صخره نوردی بر دو اصل استوار است که با راز وابسته نبودن یکی است.
اصل اول اینکه: تنها زمانی میتوانید به نقطهی بالاتر صعود کنید که دست و پای خودتان را از دستگیره قبلی جدا کنید و بیخیالِ جای فعلی و جای دست قبلی شوید تا بتوانید به جای دست دیگری دسترسی پیدا کنید.
اصل دوم اینکه: اگر بیش از یک حدّ مشخص، بالارفتن خودتان را به تعویق بیاندازید بیش از حدّ به روی آن دست گیرهها حساب باز کنید و دل خوش شوید قطعاً سقوط میکنید
تنها زمانی آمادهی هدایت به سمت زیباییهای بیشتر و زندگی با کیفیتتر میشوید که با وجود سپاسگزار بودن و لذت بردن از آنها رها باشید و به آنها نچسبید.
چسبیدن و وابسته شدن همه چیز را از تعادل خارج میکند
بیشتر اوقات آنقدر ما به آدمهای اطراف، حتی وسیلهها می چسبیم که آرام آرام همه چیز خراب میشود و از بین میرود بدون اینکه خبری ازآن داشته باشیم!
نمیدانیم که یکی از عامل از دست دادن همه چیز وابسته بودن و چسبیدن است چون ذات دنیا این است که به هر چیزی بچسبید، آن از شما دور میشود و از بین میرود.
راهکار:
رها بودن به این معنی نیست که از آدمها دور شوید چون خیلی ها به خاطر اینکه باور دارند خیلی زود وابسته میشوند از ارتباط برقرار کردن دوری میکنند! به جای آن روی رها بودن و نچسبیدن خودتان کار کنید و شخصیت و جنس تصمیم و رفتار خودتان را تغییر دهید و این با تمرین و تکرار کاملاً ساختنی است.
از طرفی هم چون در عمق ذهن خود باور ندارید که تنهایی هم میتوان زندگی کرد و تنهایی نمیتوان بهترین نتیجه و موفقیت را کسب کرد وابسته بودن سرلوحه تصمیم و جنس رفتار ناخودآگاه شما قرار گرفته است در این صورت شما تعادل را از بین میبرید!
مولانا در مقام توصیه برای رهایی از چنگال وابستگیها، تعبیر زیبای دارد که در شعر خود آن را «فطام» بهکار میبرد.
این تعبیر به دورهای اشاره دارد که وقتی کودک از وابستگی به شیر مادر را کنار میگذارد و رها میشود و به غذاهای کاملتر و شیرینتر هدایت میشود و سوق پیدا میکند.
فراتر از روند تکاملی جسم، در سیر روحی نیز این روند وجود دارد. یعنی شخص در هر مرحله با گسستن از وابستگی و تعلقات، وارد مرحله بالاتر میشود.
در واقع مولانا با این مثال و اشعار میخواهد بگوید: روند راه رشد و تعالی دقیقا شبیه به مراحل رشد جسمی یک کودک شیر خوار است.
یعنی شرط ورود به لذتهای بیشتر و بهتر برای دریافت شادیهای حقیقیتر، خروج تدریجی از وابستگی است.
با رها شدن از کمند وابستگیها، به سرعت جریان روح افزوده میشود تا جایی که در درون سیل خروشانی تشکیل میشود که هیچ خار و خاشاکی قادر به آلوده کردن آن نیست و این راز شادمانی حقیقی و رشد و پیشرفت در زندگی است.
دایهای کو طفل شیرآموز را
تا به نعمت، خوش کند پدفوز را
گر ببندد راه آن پستان بر او
بر گشاید راه صد بستان بر او
چون که پستان شد حجاب آن ضعیف
از هزاران نعمت و خوان و رغیف
پس حیات ماست موقوف فطام
اندک اندک جهد کن، تمّ الکلام
از فطام خون، غذایش شیر شد
وز فطام شیر لقمهگیر شد
وز فطام لقمه، لقمانی شود
طالب آشکار پنهانی شود
روی این باور کار کنید که تنهایی هم میتوان از پس زندگی برآمد و بهترین نتیجه را می توان بدست آورد این تکنیک کمک میکند تا جنس تصمیم و رفتارهای شما تغییر کنید و رهایی را سرلوحهی خود قرار دهد.
زمانی همه چیز تغییر میکند که نوع نگاه شما تغییر کند و شخصیت فعلی شما شکسته شود و شخصیتی جدیدی در شما ساخته شود.
به خودتان قول دهید که میخواهم از این به بعد آدم دیگری شوم و رها بودن را سرلوحه تمام تصمیم و رفتار خود قرار دهم اما مراقب باشید رها بودن به معنی فرار یا خیانت و دور بودن از اجتماع نیست بلکه ایجاد تعادل در رفتار است.
هر فردی در کنار متعهد بودن باید رها باشد و به سمت خواستههای خود در زندگی حرکت کند تا بتواند بهترین نتیجه و زندگی را بسازد.
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.