تمام کسانی که در جهان کار بسیار بزرگی کردند (حافظ، مولانا، عطار، انیشتین، ادیسون، تسلا و…) در تمام صحبتها و مصاحبههای خود به ارتباط با یک قدرت اشاره می کنند.
آنها مدام در اشعار و در صحبتها و خاطرات یا اختراعات خود اشاره میکنند که یک حس یا قدرت یا آگاهی وجود دارد که به آنها میگوید چهکار کنند، آنها هم فقط انجام میدهند
مثل چشمهای که میجوشد و جاری میشود، این همان چیزی است که اگر بتوانیم آن را درک کنیم و بفهمیم و با آن ارتباط برقرار کنیم، میتوانیم جهان را در دست بگیریم و فراتر از چیزی باشیم که الان هستیم
همیشه همه ی تصمیم ها و اقدام ها و رفتارها و اشعار و اختراعات خودشان را با همین قدرت تنظیم میکردند و با اصول همان قدرت انجام می دادند
در اینجا مولانا به جدایی ما از این قدرت اشاره میکند اما چطور میشه با این قدرت ارتباط برقرار کرد؟
من هم میخوام داشته باشم، شاید بگویی که آنها خاص بودند و من خاص نیستم! این باور اشتباه است همین فکر شما را از این قدرت دور میکند!
قدم اول: یکی از راههای ارتباط با این قدرت این هست که کمی اطرافمان را از (خبرها، اطلاعات نادرست، موضوعات منفی و بد) کم کنیم و کمتر در مورد این مسائل حرف بزنیم و دنبال کنیم، همه آنها القا میکنند که تنها هستیم و در تنهایی هیچ چیز نیستیم!
به متن شعرها و اخبارها و ترانه های امروزی دقت کنید، همه ی آنها به نوعی القا میکنند که بدون یک نفر دیگه هیچ چیزی نیستیم!
برای همین که ذهن ما همیشه شروع می کند به نجوا کردن که چطور میتوانیم با این همه وضعیت و مشکلات و موضوعات اقتصادی از اخبار غافل شویم؟!
طبیعت در جهان اینطور عمل میکند: اگر شما دست به آتش بزنید دست شما میسوزد، حالا طبیعت ذهن و قلب هم همینطور است، اگر خیلی به سمت اخبار و موضوعات بخصوص اتفاقات اخیر غرق بشوید ذهن شما آشفته میشود و اجازه نمیدهد که درون خود خلوت کنید و به این ارتباط دسترسی پیدا کنید.
شما تا همین الان این همه از اخبار دنیا با خبر بودید چقدر به زندگی شما کمک کرد؟ به غیر از اینکه شما را آشفته تر کرد و ترساند و نگرانتان کرد و از خودتان دورتان کرد! نتیجه دیگری برای شما ساخت؟ باید این دنبال کردن اخبار را برای همیشه از زندگی خودت حذف کنی
قدم دوم: هم این هست که باید از صمیم قلب قبول داشته باشید که اینقدرت و این ارتباط بیرون از خودت نیست و باورهای اشتباه و القاهایی که در ذهنت بوجود آمده را بیرون بریزید برای اینکه همه چیز در آرامش و سکوت درونی اتفاق میافتد باید به این درجه برسید و فقط به یک موضوع فکر کنید که همه چیز درون توست و خارج از تو نیست
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بد حالان و خوش حالان شدم
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سرّ من از ناله ی من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست (مولانا)
اگر دقت کنید می بینید که مستقیم اشاره میکند که این قدرت درون هر شخصی هست،تمام این نشانه ها کمک میکند تا ما با تمام وجود باور کنیم و ایمان بیاوریم که قدرتی وجود دارد
زمانی که ما باور کنیم تازه شروع میکنیم به حس کردن و پیدا کردن و تغییر دادن اگر باور نکنید هیچ وقت هم به سمتش نمی روید
ساختن این شخصیت و این رفتار نیاز به تعهد جدی دارد، چون این کاری است که بهظاهر آسان دیده میشود اما انجامدادن آن خیلی سخت است برای اینکه ذهن طبق عادتهای گذشته خود عمل میکند کنترل آن نیاز به تمرین زیادی دارد.
این همان وحدت درونی است که اگر دسترسی به این قدرت کامل بشود تبدیل به (ثروت، نعمت، معرفت، دانش و آگاهی) میشود
ذهن را خلوت کنید، وقتی خوب مدیریت کنید سپس اعتقاد داشته باشید که این قدرت از درون به شما متصل است، آنوقت ایمان دارم که آن را پیدا خواهید کرد قدرت و ارتباطی که همه چیز را برای شما می آورد.
جنس رفتارهای شما نشان می دهد که چقدر به وجود قدرت خداوند ایمان دارید کسی که درونش قدرت را حس میکند چطور عمل میکند؟
کسی که قدرتی را در وجودش حس میکند، چطور انتخاب میکند؟
کسی که ارتباط با این قدرت درونش را حس میکند، چطور رفتار میکند؟
کسی که حس میکند خداوند در روحش دمیده است، چطور قدم برمی دارد؟
فقط به این موضوع فکر کنید وقتی عمیق شدید آنوقت شما به قدرت دسترسی کامل دارید و شما خود قدرت هستید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.